وسادلغتنامه دهخداوساد. [وِ / وَ / وُ ] (ع اِ) بالین . تکیه جای . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). مخده و چیزی که بر آن تکیه کنند. (ناظم الاطباء). || نازبالش . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). بالشت . (دهار)
دورۀ پاک شدنwashout period, washout phaseواژههای مصوب فرهنگستانمرحلهای از مطالعه، بهویژه در کارآزماییهای درمانی، که در آن درمان قطع میشود و فرصت داده میشود تا اثرات دارو از بدن خارج شود و شرکتکننده به حالت اول در شروع مطالعه برگردد
آببَرندگیwashoutواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن جریان بیشازحد سیال موجب خروج جامدات از حوض هوادهی یا زلالساز میشود
بازیهای آسیاییAsian Games, Asiadواژههای مصوب فرهنگستانبازیهایی که از سال1951، و هر چهار سال یک بار میان کشورهای آسیایی برگزار میشود
گیوشادلغتنامه دهخداگیوشاد. [ وْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهاوجانات بخش خوسف شهرستان بیرجند. واقع در 6 هزارگزی جنوب خاوری خوسف و 9هزارگزی جنوب باختری گل . محلی دامنه و هوای آن گرمسیر و سکنه ٔ آن 216<
وساداتلغتنامه دهخداوسادات . [ وِ ] (ع اِ) ج ِ وسادة. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به وسادة شود.
وسادةلغتنامه دهخداوسادة. [ وَ / وِ / وُ دَ ] (ع اِ) بالین . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تکیه جای . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || متکا. (ناظم الاطباء). نازبالش . (منتهی الارب ) (غ
وسادةدیکشنری عربی به فارسیبالش زير زانويي , کلا له علف درهم پيچيده , دفترچه يادداشت , لا يي , لا يي گذاشتن , بالش , بالين , متکا , پشتي , مخده , بالش وار قرار گرفتن , بربالش گذاردن
وسادهفرهنگ فارسی معین(وِ دَ یا دِ) [ ع . وسادة ] (اِ.) 1 - مخده ، بالش . 2 - بستر، خوابگاه . 3 - مسند، اورنگ ؛ ج . وسادات .
وسائدلغتنامه دهخداوسائد. [ وَ ءِ ] (ع اِ) وُسُد. وساید. ج ِ وِساد، به معنی بالین و نازبالش . (منتهی الارب ). رجوع به وساد شود. || ج ِ وسادة. به معنی بالشها. (آنندراج ) (غیاث اللغات ).
وسدلغتنامه دهخداوسد. [ وُ س ُ ] (ع اِ) وسائد. ج ِ وساد، به معنی بالین و نازبالش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
وساداتلغتنامه دهخداوسادات . [ وِ ] (ع اِ) ج ِ وسادة. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به وسادة شود.
وسادةلغتنامه دهخداوسادة. [ وَ / وِ / وُ دَ ] (ع اِ) بالین . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تکیه جای . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || متکا. (ناظم الاطباء). نازبالش . (منتهی الارب ) (غ
وسادةدیکشنری عربی به فارسیبالش زير زانويي , کلا له علف درهم پيچيده , دفترچه يادداشت , لا يي , لا يي گذاشتن , بالش , بالين , متکا , پشتي , مخده , بالش وار قرار گرفتن , بربالش گذاردن
وسادهفرهنگ فارسی معین(وِ دَ یا دِ) [ ع . وسادة ] (اِ.) 1 - مخده ، بالش . 2 - بستر، خوابگاه . 3 - مسند، اورنگ ؛ ج . وسادات .
نیوسادلغتنامه دهخدانیوساد. (ص ) پاینده . بی زوال . (برهان قاطع) (انجمن آرا). ظاهراً از برساخته های فرقه ٔ آذرکیوان است .