همرنگسازیgarnishingواژههای مصوب فرهنگستانافزودن مواد طبیعی یا مصنوعی به یک شیء یا وسیله یا ایجاد تغییر در محیط برای استتار آن
جمعنوشیsocial drinkingواژههای مصوب فرهنگستاننوشیدن غیرافراطی الکل، بهمنظور همرنگی و همبستگی در جمعهای دوستانه
تجانسفرهنگ مترادف و متضادتجنیس، تشابه، سنخیت، مجانست، همانندی، هماهنگی، همجنسی، همرنگی، همگونی، همآهنگی، مشابهت
راستدینیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب استدینی، اعتقاد بهدیناکثریت، درستاعتقادی، درستآیینی، فریوری، هنجار همرنگی باجماعت، سنت گرایی، دنبالهروی، تطبیق، رعایت اصولگرایی، بنیادگرایی، تعصب
شترجادولغتنامه دهخداشترجادو. [ ش ُت ُ ] (اِ مرکب ) صورت شتری که حیوانات دیگر اجزای اوباشند. (آنندراج ) : جمازه ٔ این کو به طرح الفت جمیع حیوانات تن گذاشت چون شترجادو و به طالع ایشان همرنگی از خاشاک نداشت . (ملاطغرا از آنندراج ).
ناهمرنگیلغتنامه دهخداناهمرنگی . [ هََ رَ ] (حامص مرکب ) ناهمرنگ بودن . همرنگ نبودن . رجوع به ناهمرنگ شود.