نوجه ده کوهلغتنامه دهخدانوجه ده کوه . [ ن َ ج ِ دِ هَِ ] (اِخ ) دهی از دهستان سهندآباد بخش بستان آباد شهرستان تبریز، در 24 هزارگزی مغرب بستان آباد و 13 هزارگزی جاده ٔ تبریز به لیقوان ، در منطقه ای کوهستانی و سردسیر واقع است و <span
نوجیهلغتنامه دهخدانوجیه . [ ج َ ی َ / ی ِ ] (اِ) خیزاب . (اوبهی ). سیل . (یادداشت مؤلف ) : مر تو را جوید همه خوبی و زیب آنچنان چون نوجیه جوید نشیب .رودکی (از انجمن آرا).رجوع به نوجبه و توجبه شود.<b
نوزهلغتنامه دهخدانوزه . [ زَ / زِ ] (اِ) گریبان جامه . (جهانگیری ) (رشیدی ). رجوع به نوژه شود. || نوج . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ناژ و نوژ و نازو شود.
نوزهلغتنامه دهخدانوزه . [ نُو زِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پائین رخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه ، در 23 هزارگزی شمال شرقی کدکن و 2 هزارگزی مشرق کال چوقکی ، در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 232</sp
بانوجهلغتنامه دهخدابانوجه . [ ج َ ] (اِ مصغر) بانوچه . بانوی کوچک : کتاب احمدبن قتیبه و بانوجه . (از فهرست ابن الندیم ص 426 س 20). و رجوع به بانوچه شود.