معاصیلغتنامه دهخدامعاصی . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ معصیة. گناهها. (ناظم الاطباء). ج ِ معصیت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : زیرا که نادان جزبه عذاب عاجل از معاصی بازنیاید. (کلیله و دمن
معاصیلغتنامه دهخدامعاصی . [ م ُ ] (ع ص ) نافرمانی کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نافرمان و گردنکش و گناهکار. (ناظم الاطباء). و رجوع به معاصاة شود.
معاصیرلغتنامه دهخدامعاصیر. [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُعصِر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مُعصِر شود. || ج ِ مِعصار. (ناظم الاطباء). رجوع به معصار
معاصیرلغتنامه دهخدامعاصیر. [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُعصِر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مُعصِر شود. || ج ِ مِعصار. (ناظم الاطباء). رجوع به معصار
پاگابویلغتنامه دهخداپاگابوی . (ص ) مبرا از معاصی و کبائر یعنی عفیف و معصوم . این لغت در فرهنگ شعوری آمده ولی جای دیگر دیده نشده است . و ظاهراً مجعول است .
موبقاتلغتنامه دهخداموبقات . [ ب ِ ] (ع اِ) معاصی و گناهان . (ناظم الاطباء). ج ِ موبقة. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به موبقة و موبق شود.
خوارجفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. گروهی که در جنگ صِفّین از بیعت علیبن ابیطالب خارج شدند و معتقد بودند مرتکب معاصی کبیره، کافر است و خروج بر امام ظالم را واجب میدانستند.۲. [مجاز] کافران.