نوارةلغتنامه دهخدانوارة. [ ن ُوْ وا رَ ] (ع اِ) شکوفه یا شکوفه ٔ سپید. (منتهی الارب ). واحد نُوّار است . (از اقرب الموارد). رجوع به نُوّار شود.
نوارهلغتنامه دهخدانواره . [ ن َ رَ / رِ ] (اِ) مأخوذ از تازی ، قایق و کشتی و کشتی محافظ ساحل (؟). (ناظم الاطباء). رجوع به نوارا شود.
نیوارهلغتنامه دهخدانیواره . [ رَ / رِ ](اِ) چوبی که خمیر نان را بدان پهن سازند. (برهان قاطع) (جهانگیری ) (از انجمن آرا) (از رشیدی ). وردنه .
نیوارهلغتنامه دهخدانیواره . [ ن َ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سرکانه ٔ بخش پاپی شهرستان خرم آباد. در 16هزارگزی غرب ایستگاه سپیددشت و در منطقه ٔ کوهستانی گرمسیری واقع است و 120 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ٔ برجی ، محصولش غلات و
نوارة تختbed runnerواژههای مصوب فرهنگستاننوار پهن و بلندی که در پایین تخت، بر روی روتختی، پهن میکنند
نوارة میزtable runnerواژههای مصوب فرهنگستاننوار پهن و بلندی که در وسط میز برای تزیین و محافظت از سطح آن پهن میکنند
نوارلغتنامه دهخدانوار. [ ن ُوْ وا ] (ع اِ) ج ِ نُوّارة. (منتهی الارب ). ج ِ نَوْر، به معنی شکوفه . (از متن اللغة). نَوْر شکوفه یا شکوفه ٔ سپید. واحد آن نُوّارة است و جمع آن نواویر. (از اقرب الموارد). شکوفه . (مهذب الاسماء).
نوارهلغتنامه دهخدانواره . [ ن َ رَ / رِ ] (اِ) مأخوذ از تازی ، قایق و کشتی و کشتی محافظ ساحل (؟). (ناظم الاطباء). رجوع به نوارا شود.
ارتاجونالغتنامه دهخداارتاجونا. [ اَ ] (اِخ ) شهریست به اسپانیا از ولایت نوارة . موقع آن بمسافت 18 میلی جنوب بمبلونه است و سکنه ٔ آن قریب 2000و دارای معادن مس نیکوست . (ضمیمه ٔ معجم البلدان ).
نوارة تختbed runnerواژههای مصوب فرهنگستاننوار پهن و بلندی که در پایین تخت، بر روی روتختی، پهن میکنند
نوارة میزtable runnerواژههای مصوب فرهنگستاننوار پهن و بلندی که در وسط میز برای تزیین و محافظت از سطح آن پهن میکنند