نقداًلغتنامه دهخدانقداً. [ ن َ دَن ْ] (ع ق ) فی الفور. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || به نقد. به وسیله ٔ وجه نقد. (فرهنگ فارسی معین ). مقابل به نسیه و نسیةً. || بالفعل . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). عجالة. (ناظم الاطباء). فعلاً. اکنون . کنون . نون . اینک . نک . حالا.
نکداءلغتنامه دهخدانکداء. [ ن َ ] (ع ص ) ناقة نکداء؛ اشتری بی شیر . (مهذب الاسماء). ناقه ٔ بی شیر. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از متن اللغة). || شترماده ٔ بسیارشیر . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از متن اللغة). || آن اشتر که بچه ٔ او نزید و او همیشه بسیارشیر باشد. (مهذب الاسماء) (از منتهی
نقدولغتنامه دهخدانقدو. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پیچرانلو بخش باجگیران شهرستان قوچان . در 32هزارگزی جنوب غربی باجگیران ، در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع است و 153 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و قنات تأمین می شود. و محصو
نقدیلغتنامه دهخدانقدی . [ ن َ ] (اِخ ) جعفر (شیخ ...) بن محمد، معروف به نقدی ، از فقها و علمای امامیه و از شاعران معاصر عرب است ، و به سال 1370 هَ . ق . در نجف در گذشت . از اشعار اوست :نعم لیس فی هذی الحیاة نعیم ولکنما فیها اذی و هموم قرأت کتاب ا
دیناًلغتنامه دهخدادیناً. [ دَ نَن ْ ] (ع ق ) نسیه . (یادداشت مؤلف ). مقابل نقداً. پسادست . مقابل دستادست .