نقدیلغتنامه دهخدانقدی . [ ن َ ] (اِخ ) جعفر (شیخ ...) بن محمد، معروف به نقدی ، از فقها و علمای امامیه و از شاعران معاصر عرب است ، و به سال 1370 هَ . ق . در نجف در گذشت . از اشعا
نقدیلغتنامه دهخدانقدی . [ ن َ ] (ص نسبی ) منسوب به وجه نقد. ضد جنسی . معاملتی که پولش نقداً و فی المجلس پرداخته شود. مقابل وعده ای و نسیه . || معامله ای که در آن مقابل تحویل داد
نقدیلغتنامه دهخدانقدی . [ ن ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان دودانگه ٔ بخش هوراند شهرستان اهر. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ص 529).
نقدی کندیلغتنامه دهخدانقدی کندی . [ ن ُ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش نمین شهرستان اردبیل . در 32هزارگزی شمال غربی اردبیل ، در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 131 تن سکنه دارد. آبش از چش