نوقندلغتنامه دهخدانوقند. [ ق َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پاریز بخش مرکزی شهرستان سیرجان ، در 52 هزارگزی شمال شرقی سعیدآباد سیرجان و بر سر راه نوک آباد به پاریز. در منطقه ای کوهستانی و سردسیر واقع است و 150 تن سکنه دارد. آبش ا
نوقندلغتنامه دهخدانوقند. [ ن َ ق َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند در 62هزارگزی شمال غربی درمیان و 8 هزارگزی مغرب جاده ٔ قاین به درح ، در منطقه ٔ کوهستانی معتدل هوایی واقع است و <span class="hl" dir
نوکندلغتنامه دهخدانوکند. [ ن َ / نُو ک َ ] (ن مف مرکب )نوکنده . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به نوکنده شود.
نوکندلغتنامه دهخدانوکند. [ ن َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان افشاریه ٔ ساوجبلاغ کرج از شهرستان تهران ، در 30 هزارگزی غرب کرج و 6 هزارگزی جنوب ینگی امام ، در جلگه ٔ معتدل هوایی واقع است و 298
نوکندلغتنامه دهخدانوکند. [ ن َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند در 25 هزارگزی شمال شرقی خوسف ، در منطقه ٔ کوهستانی معتدل هوایی واقع است و 118 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و اقسام میوه ها،
ناکندنیلغتنامه دهخداناکندنی . [ ک َ دَ ] (ص لیاقت ) غیرقابل کندن . || ناآکندنی . مقابل آکندنی . رجوع به آکندنی شود.
ناکندهلغتنامه دهخداناکنده . [ ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) کنده نشده . دست ناخورده . نکنده . || ناآکنده .
ناکندنیلغتنامه دهخداناکندنی . [ ک َ دَ ] (ص لیاقت ) غیرقابل کندن . || ناآکندنی . مقابل آکندنی . رجوع به آکندنی شود.
ناکندهلغتنامه دهخداناکنده . [ ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) کنده نشده . دست ناخورده . نکنده . || ناآکنده .