منفضحلغتنامه دهخدامنفضح . [ م ُف َ ض ِ ] (از ع ، ص ) از پرده برون افتاده . پرده دریده . رسوا. مفتضح : مخدرات ضمیر از تو منفضح گشتنداز آن ، بریده زبان و سیاه رخساری .کمال الدین اسماعیل (دیوان چ بحرالعلومی ص 342).
فشار منفذیpore pressure, pore-water pressure, neutral pressure, neutral stress 1واژههای مصوب فرهنگستانتنشی که در نتیجة شارة موجود در فضای خالی بین ذرات تودة سنگ یا خاک به وجود میآید
فشار منفذی نابهنجارabnormal pore pressureواژههای مصوب فرهنگستانفشار سیال در پوستۀ زمین که با فشار ایستایی تفاوت قابلملاحظهای دارد