منطرقةلغتنامه دهخدامنطرقة. [ م ُ طَ رِ ق َ ](ع ص ) تأنیث منطرق . معدنی چکش خواره . ج ، منطرقات .- عناصر منطرقه ؛عناصر چکش پذیر. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به منطرقات و منطرق شود.
منطرقاتلغتنامه دهخدامنطرقات . [ م ُ طَ رِ ] (ع ص ، اِ) اجسام معدنی . (از ذیل اقرب الموارد). ج ِ منطرقة. چکش خوارگان . معدنیات چکش خواره . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به منطرقة و منطرق شود.
منطرقلغتنامه دهخدامنطرق . [ م ُ طَ رِ ] (ع ص ) چکش خواره . (یادداشت مرحوم دهخدا). چکش پذیر. رجوع به منطرقات و منطرقة شود.