لغتنامه دهخدا
مسام . [ م َ سام م ] (ع اِ) مسام الجسد؛ سوراخهای بن هر موی . (منتهی الارب ). سوراخهای بن موی . (دهار). سوراخها و منافذ بدن ، چون رستنگاههای موی ، و آن را میتوان جمع سُم ّ دانست به معنای سوراخ چون محاسن و حسن ، و یا واحد آن را مَسَم ّ فرض کرد چنانکه واحد عوائد را عائدة گفته ان