مربشلغتنامه دهخدامربش . [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) شکافته شده و درخت برگ برآورده . (ناظم الاطباء). رجوع به ارباش شود.
مربجلغتنامه دهخدامربج .[ م ُ ب ِ ] (ع ص ) آن که کودک کوتاه بالا آرد. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از ارباج . رجوع به ارباج شود.
مربوصلغتنامه دهخدامربوص . [ م َ ] (ع ص ) منتظر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نعت است از ربص به معنی انتظار. رجوع به ربص شود.
خونیک میرعباسلغتنامه دهخداخونیک میرعباس . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) دهی است از دهستان قیس آباد بخش خوسف شهرستان بیرجند. واقع در 43 هزارگزی جنوب خاوری خوسف . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).