محفظةدیکشنری عربی به فارسیکيسه , جيب , کيسه پول , کيف پول , پول , دارايي , وجوهات خزانه , غنچه کردن , جمع کردن , پول دزديدن , جيب بري کردن , کيف جيبي
محفظهلغتنامه دهخدامحفظه . [ م َ ف َ ظَ] (ع اِ) جای حفظ کردن و نگاه داشتن . (ناظم الاطباء). آنچه اشیاء را در آن نگاهدارند. جائی که چیزی در آن حفظ کنند. جای نگاهداری . (یادداشت مرحوم دهخدا).- محفظه ٔ ادراک ؛ جائی که در آن چیزی دریافت می گردد و در خاطرمی ماند. (ناظم ا
محفظهفرهنگ فارسی عمیدآنچه در آن چیزی را حفظ کنند؛ وسیلهای که برای نگهداری اشیا از همه طرف محدود شده.
معفجةلغتنامه دهخدامعفجة. [ م ِ ف َ ج َ ] (ع اِ) چوبدستی و آلت زدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عصا. (اقرب الموارد).
محفظهفرهنگ فارسی معین(مَ فَ ظِ) [ ع . محفظة ] (اِ.) 1 - آنچه که در آن چیزی را نگهداری کنند. 2 - کیف دستی .
محفظة اختلاطmixing chamberواژههای مصوب فرهنگستاناتاقکی بین محفظههای احتراق اولیه و ثانویه که در آن محصولات احتراق با یکدیگر مخلوط میشوند
محفظة توازنbalance chamberواژههای مصوب فرهنگستانمحفظة احتراقی در داخل موتورهای توربینگازی برای گرفتن بخشی از بار رانشی که بهوسیلة چرخش فشردهساز تولید میشود
محفظة فشارpressure chamberواژههای مصوب فرهنگستانانباره یا مخزنی با شیرهای توزیع که با ذخیره کردن هوای لولة ترمز عملکرد خودکار سیلندر ترمز را پشتیبانی میکند
محفظة احتراق اولیهprimary combustion chamberواژههای مصوب فرهنگستانمحفظهای که پسماند به آن وارد میشود و احتراق در آن آغاز میشود متـ . محفظة اولیه primary chamber
محفظة احتراق ثانویهsecondary combustion chamberواژههای مصوب فرهنگستانمحفظهای که در آن گازها و قطعات نیمهسوختة خارجشده از محفظة احتراق اولیه بهطور کامل سوزانده میشود متـ . محفظة ثانویه secondary chamber
محفظة اختلاطmixing chamberواژههای مصوب فرهنگستاناتاقکی بین محفظههای احتراق اولیه و ثانویه که در آن محصولات احتراق با یکدیگر مخلوط میشوند