مافوقلغتنامه دهخدامافوق . [ف َ فُو ] (از ع ، ص مرکب ، اِ مرکب ) بیشتر و زیادتر و بالاتر. (ناظم الاطباء). مقابل مادون و ماتحت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- مافوق الحد؛ زیاده از حد. (ناظم الاطباء). || دست بالا. حداکثر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || آنکه در منصب برتری دارد. (یادداشت به خط
مأفوکلغتنامه دهخدامأفوک . [ م َءْ ] (ع ص )ضعیف عقل و رای . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ذیل اقرب الموارد). عاجز ضعیف رأی کم حیله و کم حزم . (ناظم الاطباء). || فریب خورده از رأی خود. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). منصرف شده وبرگشته از رای خویش . (اقرب الموارد). || بازگردانی
مافوقلغتنامه دهخدامافوق . [ف َ فُو ] (از ع ، ص مرکب ، اِ مرکب ) بیشتر و زیادتر و بالاتر. (ناظم الاطباء). مقابل مادون و ماتحت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- مافوق الحد؛ زیاده از حد. (ناظم الاطباء). || دست بالا. حداکثر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || آنکه در منصب برتری دارد. (یادداشت به خط
مافوقلغتنامه دهخدامافوق . [ف َ فُو ] (از ع ، ص مرکب ، اِ مرکب ) بیشتر و زیادتر و بالاتر. (ناظم الاطباء). مقابل مادون و ماتحت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- مافوق الحد؛ زیاده از حد. (ناظم الاطباء). || دست بالا. حداکثر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || آنکه در منصب برتری دارد. (یادداشت به خط