ماءالحیوةلغتنامه دهخداماءالحیوة. [ ئُل ْ ح َ یا ] (ع اِ مرکب ) آب حیات . (غیاث ). آب زندگانی . (ناظم الاطباء).
مولههلغتنامه دهخدامولهه . [ ل َ هََ ] (ع ص ) مُوَلَّه ْ. حیرت زده . واله . بی خود. (یادداشت لغت نامه ) : چشم بسته عقل جسته مولهه مست ترک مدعی در قهقهه . مولوی .و رجوع به موله شود.
مویلحهلغتنامه دهخدامویلحه . [ م ُ وَ ل ِ ح َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جراحی بخش شادگان شهرستان خرمشهر، واقع در 58هزارگزی شمال خاوری شادگان با 251 تن سکنه . آب آن از چاه و ساکنان آن از طایفه ٔ شریفات هستند. (از فرهنگ جغرافیائی
مویلحهلغتنامه دهخدامویلحه . [ م ُ وَ ل ِ ح َ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 24هزارگزی شمال خاوری اهواز با 200 تن سکنه . آب آن از رود کارون و راه آن ماشین رو است . ساکنان آن از طایفه ٔ حواشم هستن
مُوَلِّيهَافرهنگ واژگان قرآنگرداننده ی رو به سوی آن (عبارت "وَلِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا "یعنی:براى هر گروهى قبله اى است كه خدا گرداننده روى آن گروه به آن قبله است)