قلابکلغتنامه دهخداقلابک . [ ق َل ْ لا ب َ ] (ص مصغر) مصغر قلاب . آنکس که زر و سیم مغشوش و ناسره به نام پادشاه طراز کند و رواج دهد : دشمن روزند این قلابکان عاشق روزند این زرهای کان .مولوی (مثنوی چ اسلامیه دفتر 2</s
قلابکفرهنگ فارسی عمیدآنکه زر و سیم ناسره سکه بزند. ◻︎ دشمن روزند این قلابکان / عاشق روزند آن زرهای کان (مولوی: ۲۰۵).
کلبکلغتنامه دهخداکلبک . [ ک ُ ب َ ] (اِ) تالاری باشد که بر روی خرمن سازند تا باران ضایع نکند. (برهان ) (از ناظم الاطباء). بمعنی کلپک به بای فارسی است . (آنندراج )... بمعنی خانه ٔ کوچکی که بر کنار کشتها سازند از جهت محافظت خرمن از باد و باران . و ظاهراً مخفف کلبه است پس به بای تازی باشداما محا
قَلْبِکَفرهنگ واژگان قرآنقلب تو( قلب در قرآن مرکز ادراک انسان شناخته می شود و به تازگی تحقیقات علمی نیز نشان داده است در اطراف بدن هر انسانی یک میدان الکترو مغناطیسی به مرکزیت قلب وجود دارد و ادراکات انسان از قلب سرچشمه گرفته وسپس فلب پیامها را به مغز با همان میدان الکترومغناطیسی ارسال می نماید و آنگاه مغز پیام را از طریق
کلبوکواژهنامه آزاداصلِ کلمهء مارمولک از کلمهء مار موزه اومده و موزه معنیِ کفش میده کلمهء کلبوک یا کل+بوک یا کل+پک در لحجه بوشهری که در لهجهء کرمانی ها بهش میگن کر+پو از کلمهء کــِــر + پوی اومده کـِـر معنیِ گوشهء دیوار میده .. میگن کرِ دیوار پوی هم معنیِ پوییدن و کاویدن میده یعنی مارمولک همیشه گوشهء دیوار راه میره