قحزانلغتنامه دهخداقحزان . [ ق َ ح َ ] (ع مص ) کمیز انداختن سگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). قحز. (منتهی الارب ).
ریشال کازئینcasein micelleواژههای مصوب فرهنگستانانبوهۀ ناشی از بههمچسبیدگی بخشهای منفرد کازئین در هنگام تشکیل دَلَمۀ کازئین
کیزانلغتنامه دهخداکیزان . (ع اِ) ج ِ کوز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جمع کوز که آبجامه ای است معروف . (آنندراج ). رجوع به کوز (ع اِ) شود.
قیزانلغتنامه دهخداقیزان . (ع اِ) ج ِ قوز بمعنی ریگ توده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به قوز شود.
قیظانلغتنامه دهخداقیظان . [ ق َ ] (اِخ ) مخلافی است به یمن و آن را مخلاف قیظان نامند و آن نزدیک به ذی جبله است . (از معجم البلدان ).