فراخیگاهلغتنامه دهخدافراخیگاه . [ ف َ ] (اِ مرکب ) کنایت از جایی که در آن مأکولات و مشروبات بسیار باشد و به آسانی توان یافت . (آنندراج ) : تا ببینندشان بر آن سر راه دور گشتند از آن فراخیگاه .نظامی .
فراخیهلغتنامه دهخدافراخیه . [ ف َ ی َ ] (اِخ ) نام دهی که متعلق به قوم فراخیه بوده است . (از حدود العالم ).
فراخهلغتنامه دهخدافراخه . [ ف َ خ َ / خ ِ ] (اِمص ) موی بر اندام راست شدن . فراخیدن . (یادداشت بخط مؤلف ). قشعریره . (منتهی الارب ). رجوع به فراخیدن شود.
گاهلغتنامه دهخداگاه . (اِ) عصر. دوره . زمان : و از خلق نخست که را آفرید از گاه آدم تا این زمانه . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).چنین تا بگاه سکندر رسیدز شاهان هر آنکس که آن تخت دید. فردوسی .باده ای چون گلاب روشن و تلخ مانده در خم ز گا