غوفرلغتنامه دهخداغوفر. [ غ َ ف َ ] (ع اِ) خربزه ٔ خریفی یا نوعی از آن . (منتهی الارب ). بطیخ خریفی یا نوعی از آن . و فی کتاب الخراج : «البطیخ و الغوفر مما لایجب فیه العشر». (اقرب الموارد). خربزه ٔ خرد. قعسر. قشعر. (نشوء اللغة العربیة ص 20). و رجوع به همین کتا
غوفردیکشنری عربی به فارسیلا ک پشت نقب زن , نوعي جونده نقب زن امريکايي , موش کيسه دار , کارگر حفار واستخراج کننده سنگهاي معدني , دزد قفل باز کن
غافرفرهنگ فارسی عمید۱. آمرزنده؛ پوشندۀ گناه؛ بخشایندۀ گناه.۲. (اسم، صفت) از صفات و نامهای خداوند.۳. (اسم) چهلمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۸۵ آیه؛ حم اولی؛ مؤمن؛ طول.
غافرلغتنامه دهخداغافر. [ ف ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از غفران . آمرزنده ٔ گناه . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). آمرزنده و پوشنده ٔ گناه . (مهذب الاسماء) (غیاث ) : همتش آن است تا غالب شود بر دشمنان راست چون بر دشمنان غالب شود غافر شود. منوچهری .<