علائقلغتنامه دهخداعلائق . [ ع َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ علاقه . || ج ِ علیقه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اصطلاح عرفان ) اسبابی است که طالبان بدان تعلق کنند و از مراد بازمانند. (فرهنگ مصطلحات عرفا).
حلائقلغتنامه دهخداحلائق . [ح َ ءِ ] (اِخ ) نام چاههایی است که پیغمبر(ص ) در غزوه ٔ ذات العشیره بدانجا فرودآمد. (از معجم البلدان ).
حلاقلغتنامه دهخداحلاق . [ ح َ / ح َ ق ِ ] (ع اِ) مرگ . (منتهی الارب )(غیاث ). مبنی بر کسر به معنی مرگ . (مهذب الاسماء).
حلاقلغتنامه دهخداحلاق . [ ح َل ْ لا ] (ع ص ) سلمانی . گرای . گرا. سرتراش . (منتهی الارب ). موی پیرا. سترنده . (منتهی الارب ) (غیاث ). موی سترنده . آینه دار. موی تراش . (از غیاث ). || حجام . (غیاث ).استره . (از ملخص اللغات ). موی ستر. (مهذب الاسماء).
حلاقلغتنامه دهخداحلاق . [ ح ِ ] (ع اِ) صف . (منتهی الارب ). رده . || رأس جیدالحلاق ؛ سر نیک سترده موی . (منتهی الارب ).
حلاقلغتنامه دهخداحلاق . [ ح ُ ] (ع اِ) درد حلق . (از منتهی الارب ). || تسکین نیافتن ماده خر و همچنین زن از گشنی و باردار نشدن بر آن . (منتهی الارب ).
جامعهمحوریsociocentrismواژههای مصوب فرهنگستانگرایش به ترجیح دادن نیازها و علائق و چشماندازهای یک گروه اجتماعی بر ملاحظات خودمحورانۀ فرد
طرحریزی غذاmeal planningواژههای مصوب فرهنگستانتدوین و تهیۀ الگویی مناسب برای تأمین مواد غذایی براساس علائق و بودجه و نیازهای تغذیهای افراد
سنخ برونگراextraverted typeواژههای مصوب فرهنگستاندر روانشناسی تحلیلی یونگ، یکی از سنخهای شخصیت که توصیفگر فردی است که نگرشها و ارزشها و علائق او معطوف به محیط بیرونی است