عزمیلغتنامه دهخداعزمی . [ ع َ ] (ص نسبی ) منسوب به عزم ، مرد که ایفای عهد نماید. (منتهی الارب ). وفاکننده ٔ به عهد. (از اقرب الموارد). || کنجاره فروش . (منتهی الارب ). فروشنده ٔ عزم یعنی ثفاله ٔ مویز. (از اقرب الموارد). و رجوع به عزم شود.
حزمیلغتنامه دهخداحزمی . [ ح َ ی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب است به حزم از آل ابوبکربن محمدبن الحزم . (سمعانی ).
هجیمیلغتنامه دهخداهجیمی . [ هَُ ج َ می ی ] (اِخ ) عبیدبن عمرو الضریر الهجیمی ، مکنی به ابوعبدالرحمان در محله ٔ هجیم بصره نزول کرد و بدان منسوب شد. از عطأبن السائب روایت کند و محمدبن سلام را از وی روایت است . (اللباب فی تهذیب الانساب ).
حسین عزمیلغتنامه دهخداحسین عزمی . [ ح ُ س َ ن ِ ع َ ] (اِخ ) ابن علی عزت کلیوبی رومی حنفی شیخ طائفه ٔ مولویان شهر خویش بود. در 1231 هَ . ق . / 1816 م . متولد و در بیروت
سست عزمیلغتنامه دهخداسست عزمی . [ س ُ ع َ ] (حامص مرکب ) عمل سست عزم . بی اراده بودن . || سهل انگاری : نامه ٔ بزرگان بی مهر از ضعیفی رای و سست عزمی بوده . (نوروزنامه ).
عزمی زادهلغتنامه دهخداعزمی زاده . [ ع َ دَ ] (اِخ ) مصطفی بن محمد، مشهور به عزمی زاده (977-1040 هَ .ق .). از فقهای حنفی است و بترتیب قضای دمشق و مصر و بروسه و ادرنه را بعهده داشت . اصل او از ترکان است . او راست : نتائج الافکار، حا
ثباتفرهنگ فارسی معین(ثَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) بر جای ماندن ، پایدار بودن . 2 - دوام یافتن ، پایدار بودن . 3 - (اِمص .) پایداری . ؛ ~ عزم راسخ عزمی ، ثابت عزمی . ؛ ~ قدم استقامت ، پایداری .
تردددیکشنری عربی به فارسیبسامد , فرکانس , فراواني , درنگ , دودلي , ترديد , تامل , بي تص?ميمي , دو دلي , بي عزمي
عزمی زادهلغتنامه دهخداعزمی زاده . [ ع َ دَ ] (اِخ ) مصطفی بن محمد، مشهور به عزمی زاده (977-1040 هَ .ق .). از فقهای حنفی است و بترتیب قضای دمشق و مصر و بروسه و ادرنه را بعهده داشت . اصل او از ترکان است . او راست : نتائج الافکار، حا
حسین عزمیلغتنامه دهخداحسین عزمی . [ ح ُ س َ ن ِ ع َ ] (اِخ ) ابن علی عزت کلیوبی رومی حنفی شیخ طائفه ٔ مولویان شهر خویش بود. در 1231 هَ . ق . / 1816 م . متولد و در بیروت
سست عزمیلغتنامه دهخداسست عزمی . [ س ُ ع َ ] (حامص مرکب ) عمل سست عزم . بی اراده بودن . || سهل انگاری : نامه ٔ بزرگان بی مهر از ضعیفی رای و سست عزمی بوده . (نوروزنامه ).
بیعزمیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام می، تردید رأی، تغییر رویه، تغییر عقیده، تجدید نظر، دودلی، بیثباتی، تردید، تلون مزاج، بزدلی عدم فعالیت نرمش کار نیمبند آدم دودل، هملت