کشبلغتنامه دهخداکشب . [ ک َ ش َ / ش ِ ] (اِخ ) نام موضعی است یا کوهی .(منتهی الارب ) کوهی است در بادیه . (معجم البلدان ).
کشبلغتنامه دهخداکشب . [ ک َ ] (ع مص ) بسیار خوردن . (منتهی الارب ). منه کشب اللحم و نحوه کشباً، یعنی بسیار خورد گوشت و امثال آنرا. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کشبیلغتنامه دهخداکشبی . [ ک َ با ] (اِخ ) کوهی است در بادیه . (از معجم البلدان ). شاید همان کشب باشد.