ضربۀ آزادfree kickواژههای مصوب فرهنگستانضربۀ کاشتهای که تیم غیرخاطی در پی وقوع خطا یا آفساید (offside) از آن بهرهمند میشود و تیم حریف نمیتواند در زدن آن اخلال یا مانع ایجاد کند
دربچهلغتنامه دهخدادربچه . [ دَ چ َ / دَ ب َ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) مصغر درب . دریچه . در کوچک . (آنندراج ). در خرد. درچه : روز و شب دربچه ٔ مشرق و مغرب باز است ورنه از تنگی این خانه نفس می گیرد.<
دربهلغتنامه دهخدادربه . [ دَ ب ِ ](اِخ ) دهی است از دهستان سوسن بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز، واقع در 24هزارگزی شمال ایذه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
دربهلغتنامه دهخدادربه . [ دَب َ / ب ِ ] (اِ) پارچه و پینه که بر جامه دوزند. (برهان ). پینه و درپی و پاره ای که بر جامه جز آن دوزند.(ناظم الاطباء). درپه . درپی . وصله . رقعه : زبس دربه که زد بر خرقه ٔ خویش ز سنگینی بدی هفتاد من
دربةلغتنامه دهخدادربة. [ دَ رِ ب َ ] (ع ص ) مؤنث دَرِب ، حریص . گویند: عقاب دربة علی الصید؛ عقاب حریص و دلیر بر شکار.(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || زن عاقل و خردمند. || زن حاذق و ماهر در صنعت خویش . (از اقرب الموارد). و رجوع به دَرِب شود.
دربةلغتنامه دهخدادربة. [ دُ ب َ ] (ع اِ) عادت و خوی و دلیری بر حرب و هر کار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || کوهان گاو بداصل . (منتهی الارب ).
ضربۀ آزاد غیرمستقیمindirect free kickواژههای مصوب فرهنگستانضربۀ آزادی که نمیتواند مستقیماً به گل منجر شود
ضربۀ آزاد مستقیمdirect free kickواژههای مصوب فرهنگستانضربۀ آزادی که میتواند مستقیماً به گل منجر شود
خطا 2foulواژههای مصوب فرهنگستاننقض قوانین که به اعطای فرصتهایی مانند ضربۀ آزاد مستقیم به تیم حریف منجر میشود
ضربۀ کنجcorner kickواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ضربۀ آزاد که با بیرون فرستاده شدن توپ توسط بازیکن حریف از خط انتهای زمین، بهعنوان امتیاز به تیم مهاجم داده میشود متـ . ضربۀ کرنر کنج، کرنر corner 2 2