پیشوازلغتنامه دهخداپیشواز. [ ش ْ ] (اِ مرکب ) پیشباز. استقبال .استقبال کردن و استقبال کننده . (غیاث ) : بهار آمد از باغ فردوس بازمی و نغمه را فرض شد پیشواز. ملاطغرا (از آنندراج ). || (ص مرکب ) جلو گشاده که قسمت قدامی آن چاک باشد و با
سیواسلغتنامه دهخداسیواس . (اِخ ) نام شهری است از بلاد روم . (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). شهری است در ترکیه (آسیای صغیر) در کنار رود قزل ایرماق . رجوع به تاریخ گزیده ص 482، منتهی الارب ، تاریخ مغول ص 133، <span class="hl" di
شواشلغتنامه دهخداشواش . [ ش َوْ وا ] (اِخ ) جایگاهی است در دمشق که آن را جسر ابن شواش گویند. (از معجم البلدان ).
شواشلغتنامه دهخداشواش . [ ش َ ] (ع اِمص ) اختلاف . یقال : بینهم شواش ؛ ای اختلاف . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
کیشواسلغتنامه دهخداکیشواس . (اِخ ) کشواس . نژاد بومی و مقتدر کشور پرو است . این قوم در قرن پانزدهم م . از جنوب کلمبیا تا شمال آرژانتین را زیر تسلط خود داشت . مردمی متمدن بودند و خورشید را ستایش می کردند. (از لاروس ).