سعدینلغتنامه دهخداسعدین . [ س َ دَ ] (اِخ )زهره و مشتری . (غیاث ) (شرفنامه منیری ) : تا ملک را قران سعدین است بخت با دولت تو مقرون باد. مسعودسعد.شاه بهرام شه آن شاه که گفتش سعدین هر قرانی که کنم آن ز برای تو بود. <p class="a
سهیستن یا سهیدنواژهنامه آزادیعنی دیدن .به لری در اندیمشک هنوز سیه کردن یعنی نگاه کردن گویا با to see همریشه است در پهلوی یافت می شده گویا سرو سهی یعنی سروی که دیده می شود از دور .
سهیستن یا سهیدنواژهنامه آزادیعنی دیدن .به لری در اندیمشک هنوز سیه کردن یعنی نگاه کردن گویا با to see همریشه است در پهلوی یافت می شده گویا سرو سهی یعنی سروی که دیده می شود از دور .