شفوعلغتنامه دهخداشفوع . [ ش َ ] (ع ص ) ناقة شفوع ؛ ماده شتری که در یک دوشیدن دو شیردوشه را پر کند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اشتری که دو جای باید شیرش را از بسیاری . ج ، شفع. (مهذب الاسماء).
اسفیلغتنامه دهخدااسفی . [ اَ فا ] (ع ص ) اسب کم موی پیشانی . (منتهی الارب ). آن اسب که موی پیشانیش اندک باشد. مؤنث : سَفْواء. (مهذب الاسماء). || استر شتاب تیزرو. (منتهی الارب ).
استرلغتنامه دهخدااستر. [ اَ ت َ ](اِ) در سانسکریت اسوتره که جزء اول آن اسو بمعنی اسپ است . (فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ص 226- 27). چارپائی بارکش و سواری که پدر او خر و مادرش اسب است . حیوانی که از خر نر و مادیان زاید.