محو شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. از بینرفتن، زدوده شدن، زایل شدن، معدوم شدن، منهدم شدن، زوال یافتن ۲. مدهوش شدن ۳. مجذوب شدن ۴. غرقه گشتن، غرق شدن
محو شدنلغتنامه دهخدامحو شدن . [ م َح ْوْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) امحاء. (تاج المصادر بیهقی ). محو گردیدن . انطماس . طموس . سترده شدن : تطلس ؛ پاک شدن ، محو شدن نوشته . تطمس ؛ محو شدن خ