لغتنامه دهخدا
زحن . [ زَ ] (ع مص ) درنگ کردن . (از منتهی الارب ) (از ترجمه ٔ قاموس ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) . کندی کردن . ابطاء. (از اقرب الموارد). کاری را بکندی انجام دادن .(از متن اللغة) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ). || حرکت . ازهری گوید: زحن و زحل یکی است و نون بدل لام است .