زیبایی شناسیلغتنامه دهخدازیبایی شناسی . [ ش ِ ] (حامص مرکب ) زیباشناسی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به زیباشناسی شود.
زیبایی شناسیفرهنگ فارسی عمید۱. شناختن زیبایی؛ شناسایی انواع زیباییها و هنرهای زیبا.۲. علمی که دربارۀ زیبایی و احساساتی که از مشاهدۀ زیبایی در انسان پیدا میشود بحث میکند؛ علمالجمال؛ استتیک.
جیبالغتنامه دهخداجیبا. (اِ) بر وزن زیبا، هیمه و هیزم را گویند و بعربی حطب خوانند و به این معنی با بای فارسی [ جیپا ] هم آمده است که بر وزن کیپا باشد. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ).
زبالغتنامه دهخدازبا. [ زُ ] (ع اِ) پشته های بلند که سیل بدان نرسد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : چه روی راه تردد قضی الامر فقم چه کنی نقش تخیل بلغ السیل زباه . انوری .رجوع به زبی شود.
زباءلغتنامه دهخدازباء. [ زَب ْ با ] (اِخ ) نام دختر پادشاه حیره است که تا خدیمه قاتل پدر خود را نکشت موی زهار نکند. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). نام ملکه ٔ جزیره که یکی از ملوک طوائف و صاحبه ٔ جذیمه بود. (منتهی الارب ). زبا نام دختر پادشاه حیره که در غایت حسن و لطافت بود و کیاست و فراست بکمال
زباءلغتنامه دهخدازباء. [ زَب ْ با ] (اِخ ) نام یکی از ده لقیح رسول اﷲ (ص ) است که بدو هدیه شده بود. (تاج العروس ).
aestheticismدیکشنری انگلیسی به فارسیزیبایی شناسی، علاقمندی به هنرهای زیبا، زیبایی گرایی، زیبایی پرستی
زیباییلغتنامه دهخدازیبایی . (حامص ) زیبائی . خوبی و نیکویی . (آنندراج ). حسن و جمال و ظرافت و لطافت . (ناظم الاطباء). بهاء. حسن . جمال .اورند. اورنگ . افرنگ . براه . خوبی . میسم . ظرافت . قشنگی . زیب . وسامه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). حالت و کیفیت زیبا. عبارتست از نظم و هماهنگیی که همراه عظمت
زیباییلغتنامه دهخدازیبایی . (حامص ) زیبائی . خوبی و نیکویی . (آنندراج ). حسن و جمال و ظرافت و لطافت . (ناظم الاطباء). بهاء. حسن . جمال .اورند. اورنگ . افرنگ . براه . خوبی . میسم . ظرافت . قشنگی . زیب . وسامه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). حالت و کیفیت زیبا. عبارتست از نظم و هماهنگیی که همراه عظمت
دندانپزشکی زیباییesthetic dentistry, cosmetic dentistryواژههای مصوب فرهنگستانیکی از زمینههای فعالیت در حرفۀ دندانپزشکی که با ایجاد ترتیب و شکل و رنگ مناسب به دندانها ظاهری زیبا میبخشد