زیاتلغتنامه دهخدازیات . [ زَی ْ یا ] (اِخ ) حبیب بن نقولابن الیاس الزیات الدمشقی . یکی از ادبای سوریه که در سال 1871 م . در دمشق متولد شد و بسال 1906 م . در اسکندریه توطن اختیار
زیاتلغتنامه دهخدازیات . [ زَی ْ یا ] (اِخ ) لقب حمزةبن حبیب کوفی قاری ، بدان جهت که زیت را از کوفه به حلوان می برد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). حمزةبن حبیب بن عمارةبن اسماعیل الز
زیاتلغتنامه دهخدازیات . [ زَی ْ یا ] (اِخ ) مکنی به ابن شبیب . وی از پیروان شلمغانی و معاصر الراضی خلیفه بود. (از خاندان نوبختی اقبال ص 224 و 236).
زیاتلغتنامه دهخدازیات . [ زَی ْ یا ] (ع ص ) این انتساب مربوط به عمل روغن زیتون است . (از انساب سمعانی ). زیت فروش . روغن زیتون فروش . زیت گر. آنکه روغن زیتون گیرد و یا فروشد. (ی
زیاطلغتنامه دهخدازیاط. (ع مص ) (از «زی ط») فریاد کردن و خروش نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به زآط شود.
زیاطلغتنامه دهخدازیاط. [ زَی ْ یا ] (ع ص ) صَیّاح . (اقرب الموارد). صَیّاح و صیحه کننده و هنگامه ساز. (ناظم الاطباء).
زیاطلغتنامه دهخدازیاط. (ع مص ) (از «زی ط») منازعه کردن و اختلاف اصوات . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
ضیعتلغتنامه دهخداضیعت . [ ض َ ع َ ] (ع اِ) آب و زمین و مانند آن . (منتهی الارب ). زمین کشت . (دهار). زمین بسیاربرآمد از غله و جز آن . (منتهی الارب ). زمین برومند. آب و زمین که د
خالد زیاتلغتنامه دهخداخالد زیات . [ل ِ دِ زی یا] (اِخ ) وی از تابعان بوده است . رجوع به ابوعبداﷲ خالد الزیات شود.
ابوجعفر زیاتلغتنامه دهخداابوجعفر زیات . [ اَ ج َ ف َ رِ زَی ْ یا ] (اِخ ) محدثی است و لقب او زرقان است .
قاری زیاتلغتنامه دهخداقاری زیات . [ زَی ْ یا ] (اِخ ) حمزةبن حبیب بن عمارةبن اسماعیل قاری کوفی ، مکنی به ابوعماره و مشهور به زیات . از اهل قبیله ٔ تمیم یکی از قراء سبعه و از یاران و
علی زیاتلغتنامه دهخداعلی زیات . [ ع َ ی ِ زَی ْ یا ] (اِخ ) ابن محمد زیات . وی محدث قرن 12 هَ . ق . بود. او راست : تعلیق بر الاربعین النوویة. (از معجم المؤلفین از فهرس الازهریة ج 1
ابن زیاتلغتنامه دهخداابن زیات . [ اِ ن ُ زَی ْ یا ] (اِخ ) ابوجعفر محمدبن عبدالملک بن ابان بن حمزه . وزیر معتصم . از مردم دسکره . وفات 223 هَ .ق .جد او ابان روغن زیت از بلاد خود به
خالد زیاتلغتنامه دهخداخالد زیات . [ل ِ دِ زی یا] (اِخ ) وی از تابعان بوده است . رجوع به ابوعبداﷲ خالد الزیات شود.
ابوجعفر زیاتلغتنامه دهخداابوجعفر زیات . [ اَ ج َ ف َ رِ زَی ْ یا ] (اِخ ) محدثی است و لقب او زرقان است .
قاری زیاتلغتنامه دهخداقاری زیات . [ زَی ْ یا ] (اِخ ) حمزةبن حبیب بن عمارةبن اسماعیل قاری کوفی ، مکنی به ابوعماره و مشهور به زیات . از اهل قبیله ٔ تمیم یکی از قراء سبعه و از یاران و
علی زیاتلغتنامه دهخداعلی زیات . [ ع َ ی ِ زَی ْ یا ] (اِخ ) ابن محمد زیات . وی محدث قرن 12 هَ . ق . بود. او راست : تعلیق بر الاربعین النوویة. (از معجم المؤلفین از فهرس الازهریة ج 1
ابن زیاتلغتنامه دهخداابن زیات . [ اِ ن ُ زَی ْ یا ] (اِخ ) ابوجعفر محمدبن عبدالملک بن ابان بن حمزه . وزیر معتصم . از مردم دسکره . وفات 223 هَ .ق .جد او ابان روغن زیت از بلاد خود به