قیامتگاهلغتنامه دهخداقیامتگاه . [ م َ ] (اِ مرکب ) محل رستاخیز. (فرهنگ فارسی معین ). جای رستاخیز : چون که خلق از مرگ او آگاه شدبر سر گورش قیامتگاه شد.مولوی .
کامتهلغتنامه دهخداکامته . [ ت َ ] (اِخ ) نام شهری است از ولایت کوچ و آن مابین بنگاله و ختا واقع است و در آن شهر ساحران و جادوگران بسیارند. (برهان ).
قیامتیلغتنامه دهخداقیامتی . [ م َ] (ص نسبی ) منسوب به قیامت . || درخور نمودن به روز قیامت . درخور اظهار به قیامت : بد ز نیکان قیامتی نشودکَه ز بیجاده قیمتی نشود. سنایی .مرد دنیا قیامتی نبودقیمتی جز قیامتی نبود.<p class="autho
قامتیلغتنامه دهخداقامتی . [ م َ ] (اِخ ) اصلش از گیلان است . گویند بسیارطویل القامه بود. سایر احوالش ضرور نیست . او راست :بسیار اگر نظر به رخت میکنم مرنج بسیار هم گذشته که رویت ندیده ام .(آتشکده ٔ آذر چ شهیدی ص 167).
محشرفرهنگ مترادف و متضاد۱. حشرگاه، رستاخیز، قیامتگاه، رستخیز، قیامت ۲. غوغایبسیار، جمعیت زیاد ۳. کار شایان ۴. فوقالعاده، خارقالعاده، عالی