جوامیسلغتنامه دهخداجوامیس . [ ج َ ] (ع اِ) ج ِ جاموس . (دهار) (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به جاموس شود.
زامیسلغتنامه دهخدازامیس . (اِخ ) ابن نینوس ، از نمارده ٔ معاصر ابراهیم خلیل بوده است . دکتر معین در ذیل ص 85 کتاب مزدیسنا و تأثیر آن در ادب پارسی بنقل از یسنا ج 1 ص 88 آرد: تولد ابراهیم (بر ط
جایمشلغتنامه دهخداجایمش . [ ] (اِخ ) ابن بیطرةبن جایمش بن بیطرةبن الهونش ، از پادشاهان رغون در شرق و اندلس است که در اواخر عمر بهلاکت رسید و پس از وی هونش بن جایمش حکمران رغون شد. (از الحلل السندسیة ج 2 ص 328).
جامسلغتنامه دهخداجامس . [ م ِ ] (ع ص ) از جُموس . بسته . افسرده . جامد. (منتهی الارب ) (المنجد) (آنندراج ). ماء جامس . آب ایستاده و افسرده . || گیاه پژمرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نبات جامس ؛ ذهبت غضوضته ؛ یعنی گیاهی که طراوت آن ازمیان رفته .