رشاقتلغتنامه دهخدارشاقت . [ رَ ق َ ] (از ع ، اِمص ) خوش قد و بالایی . باریک اندامی و نیکوقدی . خوش قد و بالا شدن . زیبایی در بالا و قد. خوش قد و قامتی . (یادداشت مؤلف ). نیکوقد شدن . (غیاث اللغات از منتخب اللغات ). و رجوع به رشاقة شود.
رسکتلغتنامه دهخدارسکت . [ ] (اِخ ) نام محلی در دودانگه ، و بدانجا کتیبه ٔ پهلوی هست . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دودانگه و سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 167 شود.
پرسکتلغتنامه دهخداپرسکت . [ پْرِ / پ ِ رِ ک ُ ] (اِخ ) ویلیام هیک لینگ . مورخ آمریکائی . متولد در سالم (ماساچوست ) بسال 1796 م . و متوفی در بوستن به سال 1859 م . وی علاقه ای به تحقیقات تاریخی
ارشقلغتنامه دهخداارشق . [ اَ ش َ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از رشاقت . خوش قامت تر. زیبااندام تر. (غیاث ).
رشیدلغتنامه دهخدارشید. [ رَ ] (از ع ، ص ) شجاع و دلیر و باعزم در جنگ . (ناظم الاطباء). در تداول عوام از فارسی زبانان ، شجاع . (یادداشت مؤلف ). دلیر. شجاع . (فرهنگ فارسی معین ). || در فارسی به معنی خوش قد و قامت استعمال کنند، چنانکه گویند: فلان کس جوانی است زیبا و رشید. در عربی بجای آن رشیق ب
شابلغتنامه دهخداشاب . [ ب ب ] (اِخ ) الظریف . (661 - 688 هَ . ق .). محمدبن عفیف . او را دیوانی است . (کشف الظنون ). محمدبن سلیمان بن علی بن عبداﷲ التلمسانی معروف به شاب الظریف شاعری باریک اندیش و دارای اشعار پسندیده و لطیف ب
رعناییلغتنامه دهخدارعنایی . [ رَ ] (حامص ) رعنائی . زیبایی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). حسن وجمال و دلربایی . (ناظم الاطباء) : آمدنداز کشی و رعنایی با هزاران هزار زیبایی . نظامی .تو از هر در که بازآیی بدین خوبی و رعنای
ابوالفتوحلغتنامه دهخداابوالفتوح . [ اَ بُل ْ ف ُ ] (اِخ ) حسین بن علی بن محمدبن احمد نیشابوری الأصل معروف به شیخ ابوالفتوح رازی ملقب به جمال الدین . یکی از اعلام علمای تفسیر و کلام . جد اعلای او احمدبن حسین بن احمد خزاعی نزیل ری است که از نیشابور بدانجاهجرت کرد و پدر پدر او محمدبن احمدبن حسین و ع