رافسولغتنامه دهخدارافسو. [ س ُ ] (اِخ ) جزیره ٔ کوچکی است در مرز فنلاند روسیه و نزدیکی قصبه ٔ «بیورنبورگ » که بمنزله ٔ لنگرگاه آن قصبه میباشد و هر روز چند کشتی در آن لنگر می اندازد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
رفشاءلغتنامه دهخدارفشاء. [ رَ ] (ع ص ) مؤنث ارفش ؛ یعنی کلان گوش . ج ، رَفش . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
رافسوندلغتنامه دهخدارافسوند. (اِخ ) تنگه ای است در میان جزایر مولداء که ببحرمنجمد شمالی راه دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
رافسوندلغتنامه دهخدارافسوند. (اِخ ) تنگه ای است در میان جزایر مولداء که ببحرمنجمد شمالی راه دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).