خاصکویلغتنامه دهخداخاصکوی . (اِخ ) محله ای است در داخل خلیج استانبول واقع در ساحل شرقی آن خلیج ، اهالی آن جا عموماً یهودی و ارمنی میباشند. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
خاصکویلغتنامه دهخداخاصکوی . (اِخ ) قریه ای است بزرگ در ولایت بتلیس در جنوب شرقی حاکم نشین موسی . (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
خاصکویلغتنامه دهخداخاصکوی . (اِخ ) قصبه ٔ کوچکی است در نیمه راه بین ادرنه و قرق کلیسا. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
خاصکویلغتنامه دهخداخاصکوی . (اِخ ) قصبه ای است در روم شرقی واقع در 74 هزارگزی جنوب شرقی فلبه که در ساحل یکی از رودخانه های آن ناحیه قرار دارد واز توابع مریج میباشد. (از قاموس الاع
خاصکویلغتنامه دهخداخاصکوی . (اِخ ) یکی از شش حاکم نشینی است که ایالت روم شرقی را تشکیل می دهند و آن در قسمت جنوبی ایالت مزبور قرار دارد. خاصکوی از جنوب به ولایتهای سیروز و ادرنه و
خاصکیلغتنامه دهخداخاصکی . [ ص َ ] (ص نسبی ) ندیم . مقرب . (دزی ج 1 ص 346). دزی این کلمه را معرب خاصگی فارسی دانسته و کاف آن را کاف تصغیر فارسی پنداشته است . ولی این نظر صحیح نیست
خاصکیةلغتنامه دهخداخاصکیة. [خاص ص َ کی ی َ ] (اِ) مقربان . بندگان خاص . در فرهنگ دزی آمده است : این کلمه در زمان سلاطین ممالیک بر افرادی اطلاق میشده که پادشاهان و بزرگان را بگاه ب
استانبوللغتنامه دهخدااستانبول . [ اِ تام ْ ] (اِخ ) (خلیج ...) خلیج قسطنطنیه . نام قدیم آن «خریسون کراس » آلتون بوینوز و به فرانسه کرن در یعنی شاخ زرّین میباشد. خلیج تنگ و درازیست ک
خاصکیلغتنامه دهخداخاصکی . [ ص َ ] (ص نسبی ) ندیم . مقرب . (دزی ج 1 ص 346). دزی این کلمه را معرب خاصگی فارسی دانسته و کاف آن را کاف تصغیر فارسی پنداشته است . ولی این نظر صحیح نیست
خاصکیةلغتنامه دهخداخاصکیة. [خاص ص َ کی ی َ ] (اِ) مقربان . بندگان خاص . در فرهنگ دزی آمده است : این کلمه در زمان سلاطین ممالیک بر افرادی اطلاق میشده که پادشاهان و بزرگان را بگاه ب
خارکتیرالغتنامه دهخداخارکتیرا. [ رِ ک َ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) گَوَن . خار صمغ کتیرا. رجوع به گون شود.