لغتنامه دهخدا
رابضة. [ ب ِ ض َ ] (ع اِ) ملائکه ای که با آدم ابوالبشر بزمین فرودآمدند. || حمله ٔ حجت که زمین از آنها خالی نباشد. || (ص ) مرد حقیر و عاجز و از طلب معالی امور بازمانده . (صحاح ). || تا برای مبالغة است و رویبضه مصغر آن است . (آنندراج ). چشم زخم خورده : فلان ما یقوم رابضته ؛ یعن