ذوهاشلغتنامه دهخداذوهاش . (اِخ ) (روضة ذی هاش ) موضعی است . عیاض بن نصر هری گوید : بروضة ذی هاش ترکنا قتیلهم علیه ضباع عُکِف ُ و نسور.
ذوهاشلغتنامه دهخداذوهاش . (اِخ ) موضعی است در شعر شمّاخ : فأیقنت أن ذاهاش منیتها.و زهیر گوید : عفا من آل فاطمة الجواءُفیمن فالقوادم فالحاءُفذوهاش فمیث عریتنات عفتها الریح بعدک و السماء.
ذوعوجلغتنامه دهخداذوعوج . [ ع ِ وَ ] (ع ص مرکب ) صاحب کجی ، خداوندکژی ؛ قرآنا عربیا غیرذی عوج . (قرآن 39 / 28). کتابی بزبان عربی نه صاحب کجی . (تفسیر ابوالفتوح ج 4</
ذوحظلغتنامه دهخداذوحظ. [ ح َظْ ظ ] (ع ص مرکب ) صاحب بهره : و در قرآن کریم آمده است : فخرج علی قومه فی زینته قال الذین یریدون الحیوة الدنیا یا لیت لنا مثل ما اوتی قارون انه لذو حظّ عظیم . (قرآن 28 /