ذوالمجدلغتنامه دهخداذوالمجد. [ ذُل ْ م َ ] (اِخ ) صاحب مجد. در عیون الانباء ابن اصیبعة ذیل شرح حال ابن البغونش آمده است : ثم انصرف الی طلیطلة و اتصل بها بامیرها الظافر اسماعیل بن عبدالرحمن بن اسماعیل بن عامربن مطرف بن ذی النون و حظی عنده و کان احد مدبری دولته قال و لقیته انا فیها بعد ذلک فی صدر
ذوالمجدینلغتنامه دهخداذوالمجدین . [ ذُل ْ م َ ] (اِخ ) علی بن موسی بن اسحاق بن الحسین بن اسحاق بن موسی بن جعفربن محمدبن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب . علیهم السلام . مکنی به ابی القاسم و ملقب به ذوالمجدین نقیب الطالبیین بمرو. [ السید الشریف ... ]. (معجم الادباء یاقوت ج <span class="hl" dir="lt
ذوالمجدینلغتنامه دهخداذوالمجدین . [ ذُل ْ م َ ] (اِخ ) لقب سید المرتضی ابوالقاسم علم الهدی علی بن حسین بن موسی بن محمدبن موسی بن ابراهیم بن موسی بن جعفربن محمدبن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب . رجوع به علی ابن ... شود.
خدالغتنامه دهخداخدا. [ خ ُ ] (اِخ ) نام ذات باری تعالی است همچو «اله » و «اﷲ». (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). در حاشیه ٔ برهان قاطع در وجه اشتقاق این کلمه چنین آمده است : پهلوی متأخر xvatay ، پهلوی اشکانی xvatadh ،
ذوالمجدینلغتنامه دهخداذوالمجدین . [ ذُل ْ م َ ] (اِخ ) علی بن موسی بن اسحاق بن الحسین بن اسحاق بن موسی بن جعفربن محمدبن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب . علیهم السلام . مکنی به ابی القاسم و ملقب به ذوالمجدین نقیب الطالبیین بمرو. [ السید الشریف ... ]. (معجم الادباء یاقوت ج <span class="hl" dir="lt
ذوالمجدینلغتنامه دهخداذوالمجدین . [ ذُل ْ م َ ] (اِخ ) لقب سید المرتضی ابوالقاسم علم الهدی علی بن حسین بن موسی بن محمدبن موسی بن ابراهیم بن موسی بن جعفربن محمدبن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب . رجوع به علی ابن ... شود.