کارخانة لبنیاتdairy factory, creamery, dairyواژههای مصوب فرهنگستانواحدی تولیدی که در آن فراوردههای شیری تولید میشود
پخشینۀ لبنیdairy spreadواژههای مصوب فرهنگستانپخشینهای که پایۀ آن چربی شیر است و میزان چربی آن کمتر از کره است
پیغذای لبنیdairy dessertواژههای مصوب فرهنگستانپیغذایی آمادۀ مصرف، ازجمله انواع بستنی خامهای و پنیرهای تازه و شیرخاگین، که از فراوردههای شیری مانند خامه و شیر و ماست تهیه شده باشد
علت وجودیraison d'êtreواژههای مصوب فرهنگستاننیروی اصلی وحدتبخش در درون یک کشور که اساس و بنیان ملیگرایی (nationalism) را پدید میآورد
فراوردۀ لبنیdairy productواژههای مصوب فرهنگستانهر فراوردۀ غذایی که از شیر تهیه شود متـ . فراوردۀ شیری milk product
دری گویلغتنامه دهخدادری گوی . [ دَ ] (نف مرکب ) دری گو. دری گوینده . گوینده به زبان دری . کسی که به زبان دری تکلم کند. متکلم به دری . که به دری سخن گوید. شاعری که به زبان دری شعر سراید. و رجوع به دری شود.
نیم دریلغتنامه دهخدانیم دری . [ دَ ] (اِ مرکب ) دری کوتاه .دری به درازی نصف درهای معمولی . (یادداشت مؤلف ).