داروژنگانشناسیpharmacogenomicsواژههای مصوب فرهنگستانمطالعۀ ژننمودهای فردی برای تهیۀ فراوردههای دارویی مؤثرتر
درنگانلغتنامه دهخدادرنگان . [ دِ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیزکی بخش حومه ٔ شهرستان مشهد واقع در 52 هزارگزی شمال باختری مشهد و 5 هزارگزی جنوب کشف رود. آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span cla
درنیانلغتنامه دهخدادرنیان . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خرقان غربی بخش آوج شهرستان قزوین واقع در 25 هزارگزی آوج با 641 تن سکنه (طبق سرشماری سال 1335 هَ . ش .). آب آن از رودخانه ٔ وهنده و را
کشلغتنامه دهخداکش . [ ک َ ] (اِخ ) نام شهری است از ماوراءالنهر نزدیک به نخشب و مشهور به سبز. گویند حکیم بن عطا که به مقنع اشتهار دارد مدت دو ماه هر شب ماهی از چاه سیام که در نواحی آن شهر است بیرون می آورد که چهار فرسخ در چهار فرسخ پرتو می انداخت . (برهان ). نام شهری است از ماوراءالنهر نزدیک
زندرونینلغتنامه دهخدازندرونین . [ زَ دَ ] (ص نسبی ) مخفف «از اندرونین ». از اندرونی . داخلی : و هر آماس خونی ، در اندامهای زندرونین افتد از تب خالی نباشد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و اصل شریان از ران بسوی قدم فرودآمده است و نخست اندر ران به دو بخش شده