خط برآمدهhumped track, heaved trackواژههای مصوب فرهنگستانخطی با ناهمواریهایی در نیمرخ طولی که به دلیل تعمیر ناقص و نگهداری نامناسب یا تورم ناشی از یخبندان بستر ایجاد میشود
عوارض خط پرسرنشینhigh-occupancy toll, HOTواژههای مصوب فرهنگستانعوارضی که از خودروهای تکسرنشینی اخذ میشود که از خطوط یا راههای مختص به خودروهای پرسرنشین عبور میکنند
خوضلغتنامه دهخداخوض . [ خ َ ] (ع مص ) درآمدن به آب ، منه : خاض الرجل الماء خوضاً و خیاضاً. فرورفتن در آب . (یادداشت مؤلف ). || درآوردن اسب را به آب . || آمیختن شراب را و شورانیدن آنرا. || درآمدن در سختیها، منه : خاض الغمرات . || جنبانیدن شمشیر را در مضروب . || فرورفتن در قولی یا امری بفکر.
خوضلغتنامه دهخداخوض . [ خ َ ] (ع مص ) درآمدن به آب ، منه : خاض الرجل الماء خوضاً و خیاضاً. فرورفتن در آب . (یادداشت مؤلف ). || درآوردن اسب را به آب . || آمیختن شراب را و شورانیدن آنرا. || درآمدن در سختیها، منه : خاض الغمرات . || جنبانیدن شمشیر را در مضروب . || فرورفتن در قولی یا امری بفکر.
مخوضلغتنامه دهخدامخوض . [ م ُ خ َوْ وِ ] (ع ص ) درآینده به آب . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آنکه می گذرد از گذرگاه و پایاب رودخانه . (ناظم الاطباء). و رجوع به تخویض شود. || آنکه می شوراند و می آمیزد و برمی انگیزد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
مخوضلغتنامه دهخدامخوض . [ م َ ] (ع ص ) (از«خ وض ») فرورفته و خوض کرده در آب . (ناظم الاطباء) (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به خوض شود.
مخوضلغتنامه دهخدامخوض . [ م َ ] (ع ص ) گوسپند باردار. (منتهی الارب ) . (ناظم الاطباء). || شیر مسکه برآورده . (ناظم الاطباء) . و رجوع به مخض و مخاض شود.