لغتنامه دهخدا
راعش . [ ع ِ ] (اِخ ) شاعری از بنی صاهله ٔ هذلی است مقریزی در امتاع الاسماع گوید: او اسلحه ٔ خود را آماده میکرد. زن وی گفت برای که سلاحت را آماده میکنی گفت بخاطر محمد و یارانش ! زن گفت : نمی بینم که برای محمد و یارانش چیزی برجای بماند. مرد گفت : بخدا سوگند آرزو میکنم یکی از آ