لغتنامه دهخدا
خرپوست . [ خ َ ] (اِخ ) محمدعلی . از اهل غور بود. جوینی آرد: او از جانب سلطان محمد خوارزمشاه درغزنه با بیست هزار مرد بود و چون سلطان محمد در کنارآب از مغولان شکست خورد یمین ملک مقطع هرات بهرات رفت و از آنجا براه گرمسیر بغزنه رفت و در دو سه منزلی غزنه فرودآمد و رسول به او فرست