ختربلغتنامه دهخداخترب . [ خ َ رَ ] (اِخ ) یاقوت بنقل از عمرانی آنرا نام موضعی می آورد. محتملاً همان ماده ٔ قبل است .
ختربلغتنامه دهخداخترب . [ خ ُ رُ ] (اِخ ) نام موضعی است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج العروس ).
خطربلغتنامه دهخداخطرب . [ خ ُ رُ ] (ع ص ) مفتری . دروغگو. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ). منه : رجل خطرب ؛ مرد مفتری دروغگوی .(از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
خطاربلغتنامه دهخداخطارب . [ خ ُ رِ ] (ع ص ) مرد مفتری . دروغگوی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
ختربةلغتنامه دهخداختربة. [ خ َ رَ ب َ ] (ع مص ) بریدن و اندام اندام جدا کردن چیزی را گویند. (از منتهی الارب ) (متن اللغة) (معجم الوسیط) .
ختربةلغتنامه دهخداختربة. [ خ َ رَ ب َ ] (ع مص ) بریدن و اندام اندام جدا کردن چیزی را گویند. (از منتهی الارب ) (متن اللغة) (معجم الوسیط) .