حرسلغتنامه دهخداحرس . [ ح َ رَ ] (اِخ ) نام قریه ای است در جانب شرقی مصر. (سمعانی ). و بعضی گفته اند نام محله ای است به مصر. (معجم البلدان ).
حرسلغتنامه دهخداحرس . [ ح َ ] (ع اِ) روزگار. دهر. (منتهی الارب ). زمانه . زمانه ٔ دراز. ج ، اَحْرُس . اَحراس . (مهذب الاسماء) : هر دو را ضم کن و خطی بفرست تا برآسایم از گرانی حرس .سوزنی .
حریسةلغتنامه دهخداحریسة. [ ح َ س َ ] (ع اِ) گوسپند به شب دزدیده . آن گوسپند که به شب بدزدند. ج ، حرائس . || دیوار از سنگ که برای گوسپندان سازند.
شطبتانلغتنامه دهخداشطبتان . [ ش َ ب َ ] (اِخ ) از وادی یمامه است . (از منتهی الارب ). تثنیه ٔ شطبة، شطبتان و حرم نام وادیهای متعلق به بنی حریس بن کعب است در یمامه . (از معجم البلدان ).
حریسةلغتنامه دهخداحریسة. [ ح َ س َ ] (ع اِ) گوسپند به شب دزدیده . آن گوسپند که به شب بدزدند. ج ، حرائس . || دیوار از سنگ که برای گوسپندان سازند.