گورخرلغتنامه دهخداگورخر. [ خ َ ] (اِ مرکب ) (از: گور + خر) به معنی خر صحرایی ، چه گور به معنی صحرا و زمین هموار و دشت است .(غیاث اللغات ) (آنندراج ). خر وحشی و بیابانی . (ناظم ال
گورخر آسیاییEquus hemionusواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ اسبیان و راستۀ فردسُمسانان با گوشها و پاهای بلند که رنگ آنها قهوهای مایل به زرد تا قرمز و شکم آنها سفید است
گورخر گِرویEquus gervyiواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ اسبیان با پاها و گوشهای بلند و پوشش راهراه سیاه و سفید
گورخریلغتنامه دهخداگورخری . [ خ َ ] (اِخ ) ده مخروبه ای است از بخش سمیرم بالا از شهرستان شهرضا. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
گوشخراشدیکشنری فارسی به انگلیسیblatant, discordant, earsplitting, grating, harsh, jangle, loud, raspy, raucous, rugged, shrill, stentorian, strident