انبار با جوّ مهارشدهcontrolled atmosphere storage, CA 1واژههای مصوب فرهنگستانانبار مواد غذایی در محفظهای که فشار هوا و رطوبت آن دقیقاً مهار شده است
جوه جوهلغتنامه دهخداجوه جوه . [ ج َ هَِ ج َ هَِ ] (ع اِ صوت ) کلمه ایست که بدان شتران نر را خاصه زجر کنند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و همچنین است جاه ِجاه ِ. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ).
جوحلغتنامه دهخداجوح . [ ج َ] (ع مص ) میل کردن از راه راست . || هلاک کردن . || از بیخ برکندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || (اِ) هندوانه . (منتهی الارب ). خربوزه ٔ شامی . (از اقرب الموارد).
جوحیلغتنامه دهخداجوحی . (اِخ ) نام مسخره ای که بغایت ظریف بود. (غیاث اللغات از مصطلحات ). جوحی و جحی نام مسخره ایست . (آنندراج ) : ره حرف کرم تا کی کنم طی نخواهد گشت جوحی حاتم طی . یحیی کاشی .جوحی نداشت کاری بر خویش زد درفشی .
جوعلغتنامه دهخداجوع . (ع مص ) گرسنه شدن . (ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل ) (تاج المصادر بیهقی ). || (اِمص ) گرسنگی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).- جوع البَقَر ؛ نوعی از جوع . رجوع به این ماده در ردیف خود شود.- جوع الکلب ؛ نوعی از جو
جوعلغتنامه دهخداجوع . [ ج َ ] (ع مص ) گرسنه گردانیدن . مَجاعة. || تشنه گردیدن و مشتاق شدن : جاع الیه ؛ تشنه گردید و مشتاق شد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
جوعلغتنامه دهخداجوع . [ ج ُوْ وَ ] (ع ص ) ج ِ جائع. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جائع شود.
جوعلغتنامه دهخداجوع . (ع مص ) گرسنه شدن . (ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل ) (تاج المصادر بیهقی ). || (اِمص ) گرسنگی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).- جوع البَقَر ؛ نوعی از جوع . رجوع به این ماده در ردیف خود شود.- جوع الکلب ؛ نوعی از جو
جوعلغتنامه دهخداجوع . [ ج َ ] (ع مص ) گرسنه گردانیدن . مَجاعة. || تشنه گردیدن و مشتاق شدن : جاع الیه ؛ تشنه گردید و مشتاق شد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
جوعلغتنامه دهخداجوع . [ ج ُوْ وَ ] (ع ص ) ج ِ جائع. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جائع شود.