ژانلغتنامه دهخداژان . (اِخ ) مورخ فرانسوی در قرن دوازدهم میلادی . او را آثار بسیاری به زبان لاتین است .
ژانلغتنامه دهخداژان . (اِخ ) باتیست ژزف فابیان سه باستیان . آرشیدوک اطریش متولد در 1782 و متوفی در 1859 م .
جانلغتنامه دهخداجان . (اِخ ) یوحنا کاهن که در1816 م . درگذشته است . او راست : قاموس عربی و لاتینی ،که در ذیل آن بعض سوره های قرآن مجید، و منتخباتی دروصف مصر از ابی الفداء، و پا
جانلغتنامه دهخداجان . [ جان ن ] (ع ص ) پوشاننده . تاریک کننده . || ساتر. || (اِ) ج ِ جِن ّ. (اقرب الموارد). اسم جمع جن چنانکه جامل و باقر: لم یطمثهن انس قبلهم و لاجان . (قرآن 5
ژان دوملغتنامه دهخداژان دوم . [ ن ِ دُوْ وُ ] (اِخ ) او را ژانل نیز گویند. ملکه ٔ ناپل (1371-1435 م .).
کژآگینلغتنامه دهخداکژآگین . [ ک َ ] (اِ مرکب ) کژآگند. همان جامه که برای حفظ تن به زیر زره پوشند و میان ابره و آستر آن کژآگنده دوخته اند. (آنندراج ). کژاغند. رجوع به کژاغند شود.
کژآگندشلغتنامه دهخداکژآگندش . [ ک َگ َ دِ ] (اِ مرکب ) کژاغندش است که برگستوان باشد. (برهان ) کژاغند است که جامه ٔ روز جنگ باشد. (آنندراج ). ظاهراً «ش » ضمیر را در بیتی از این قبیل