لغتنامه دهخدا
زلع. [ زَ ] (ع مص ) ربودن چیزی را به فریب . || سوختن پای کسی را به آتش . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خارج کردن آب از چاه . (از اقرب الموارد). || شکافته شدن قدم و پشت دست .(از تاج المصادر بیهقی ). شکافته شدن ظاهر و باطن قدم و شکافته شدن