جنکوکلغتنامه دهخداجنکوک . [ ج َ ] (ص ) کسی را گویند که از بیماری برخاسته باشد و قوت رفتار نداشته باشد. (برهان ). رجوع به جنکلوک شود.
جنکلوکلغتنامه دهخداجنکلوک . [ ج َ ک َ ] (ص ) رنجوری را گویند که ایام نقاهت او باشد و بوقت برخاستن دست بر زانو یا بر دیوار گیرد. رجوع به جنکوک شود. || کسی را گویند که دست و پای او
جنوکلغتنامه دهخداجنوک . [ ] (اِخ ) از مزارع فشارود قاینات ، قدیم النسق و بلاسکنه است . (مرآت البلدان ج 4 ص 272).
جنکلوکلغتنامه دهخداجنکلوک . [ ج َ ک َ ] (ص ) رنجوری را گویند که ایام نقاهت او باشد و بوقت برخاستن دست بر زانو یا بر دیوار گیرد. رجوع به جنکوک شود. || کسی را گویند که دست و پای او
ناقهلغتنامه دهخداناقه . [ ق ِه ْ ] (ع ص ) از بیماری به شده . (مهذب الاسماء). به شده از بیماری . (منتهی الارب ). آن باشد که از بیماری بیرون آمده باشد و هنوز تندرست نگشته و آن حال